𝔅𝔢𝔣𝔬𝔯𝔢 𝔦 𝔇𝔦𝔢

امروز

شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۸ ب.ظ | Zeinab .... | ۱ نظر

 

هوا ابریه ومن روبروی پنجره ام نشستم ...

یه اثر شاهکار از موزارت صداش تو اتاقم پیچیده 

من خیره شدم به جاده ....

پنجره اتاق من روبروی اتوبانه وکلی ماشین باسرعت داره رد میشه. به این فکرمیکنم که چقدر داستان های متفاوتی توهرکدوم ازاین ماشینا هست !

باانگشتم اشکال نامفهموی روی شیشه بخار گرفته میکشم وغرق افکار خودم میشم...

پیشونیمو میچسبونم به شیشه سرد...اولش لرز میگیرم ولی بعد ...سرمای شیشه حس خوبی بهم میده دوسش دارم!

گاهی وقتا احساس میکنم تویه گوی شیشه ای ام که هیچکس نمیتونه ببینه اونو!

انگار دنیای من نامرئی شده توسط اون گوی!

نمیدونم چی تغییر کرده ...وحتی نمیدونم باید بابت این تغییر خوشحال باشم؟!

عطر مست کننده نارنگی 🧡 توی اتاقم پیچیده ومنو ازافکارم بیرون میاره وتوجهمو به قله پوشیده ازبرف روبروم جلب میکنه!

چقدر زیبا و جذاب🥺💛

اصلا میدونی چیع؟برام مهم نیست دیگران راجب من چی فکر میکنن وچی میگن یااینکه تغییر کردم یانه 

فقط وفقط این برام مهمه که الان من بااین چیزای کوچیک وزیبا بهترین احساس دنیارو دارم

من احساس میکنم زنده ام!

زنده ای که زیبایی هارو پررنگ تر ازبقییه میبینه 

اره من زنده ام به روش خودم...؛)

  • Zeinab ....

نظرات  (۱)

  • حسین ژوان
  • مواظب باش سرما نحوری و اون اشکال نا مفهوم شکل قلب نبود؟؟

    متن باحال و دلی قشنگی بود.

    پاسخ:
    ممنونم ،امیدوارم از نوشته های بعدیم هم خوشتون بیاد  :)

    ارسال نظر

    تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.